به گزارش پايگاه خبري تحليلي پيرغار ، در اين هفته مرد تبهکار که براي سند سازي طلبکار خود را در تايلند و تهران به گروگان گرفته بود شناسايي و دستگير شد.
رسيدگي به اين پرونده همزمان با شکايت مردي در اداره يازدهم پليس آگاهي در دستور کار پليس قرار گرفت. شاکي به ماموران گفت: ? ماه پيش و از طريق آگهي روزنامه با فردي به نام "ابراهيم محمدي" که بعد متوجه شدم هويت واقعي اش "ابراهيم . د" است ، آشنا شدم . وي به بهانه سرمايه گذاري در کشور تايلند ، مبلغ ??? ميليون تومان و طي چندين فقره چک از من پول دريافت کرد و پس از گرفتن وجوه مذکور متواري شد تا اينکه با تلاش فراوان توانستم آدرس جديد وي را در منطقه ستارخان – خيابان ارجمندي شناسايي کنم . قرار شد تا وي پول مرا بازپس دهد تا من نيز از شکايتم صرف نظر کنم اما زماني که ساعت ? شب ?? شهريور به محل سکونت جديدش مراجعه کردم ، وي پس از پائين آمدن درخواست کرد تا در داخل ماشين با هم صحبت کنيم . چند دقيقه اي از نشستن ما در داخل ماشين ابراهيم نگذشته بود که دو نفر سوار ماشين شده و چاقويي را زير گلويم گذاشتند و مرا زير صندلي قرار داده و به محل مخروبه اي که به نظر مي رسيد در اطراف تهران باشد ، برده و در آنجا تهديد کردند که چنانچه پيگير شکايتم باشم مرا خواهند کشت و در ادامه تعدادي رسيد و برگه مبني بر اينکه هيچگونه طلبي از ابراهمي محمدي ( ابراهيم . د ) ندارم ، گرفته و رهايم کردند. ابراهيم همچنين مرا به تايلند برد و به مدت ?? روز در يک ساختمان متروکه زنداني کرد . در آنجا از من درخواست مي کرد که با ايران تماس گرفته و درخواست پول كنم . سرانجام پس از گذشت ?? روز ، وي اجازه داد تا من به ايران بازگردم که بعد از مراجعه به ايران متوجه شدم که طي اين مدت آنها محل سکونت خودشان در تهران را تغيير داده اند .
با آغاز رسيدگي به پرونده ، کارآگاهان اداره يازدهم به بررسي صحت اظهارات شاکي پرداخته و سرانجام اقدام به دستگيري ابراهيم کردند .متهم در اظهارات اوليه خود و در خصوص نحوه آشنايي خود با شاکي به کارآگاهان گفت : از طريق آگهي روزنامه ، شاکي با من تماس گرفت و درخواست اخذ اقامت کشور تايلند و سرمايه گذاري در اين کشور را کرد و به اين طريق شد که با يکديگر ارتباط و متعاقب آن ملاقات داشتيم . قرار شد که من براي شاکي در کشور تايلند سرمايه گذراي کرده اما چون مريض شدم !! نتوانستم به تعهدات خود عمل کنم .
لهجه اي که دردسرساز شد
خبر ديگر اين هفته اختصاص به مردي اصفهاني دارد که به خاطر لهجه اش مجبور شد پسر جواني را به قتل برساند. ساعت ?? دقيقه بامداد ?? مرداد امسال، مأموران کلانتري ??? جنت آباد از طريق مرکز فوريت هاي پليسي ??? در جريان يک فقره درگيري منجر به جرح در منطقه جنت آباد قرار گرفتند .ماموران با حضور در محل متوجه شدند پسر جواني در مقابل خانه اشان از سوي سارق خودرو به قتل رسيده است. کارآگاهان با مراجعه به محل جنايت و انجام تحقيقات ميداني متوجه شدند که همزمان با وقوع جنايت ، يک دستگاه خودرو سوزوکي ويتارا سفيد رنگ به سرعت از محل متواري شده است . با توجه به شناسايي يک دستگاه خودرو سوزوکي ويتارا سفيدرنگ و احتمال ارتکاب جنايت از سوي راننده آن ، کارآگاهان با مراجعه به تعدادي از مغازه ها و همچنين دو شعبه بانک نزديک محل جنايت به بررسي تصاوير دوربين هاي مداربسته آنها پرداخته و سرانجام موفق به شناسايي خودروي مذکور به نام مهدي شدند .
"مهدي . ح" پس از انتقال به اداره دهم به ارتکاب جنايت اعتراف کرده اما منکر هرگونه قصد و نيت خود براي سرقت خودرو سمند متعلق به پدر مقتول شد . وي در اعترافاتش به کارآگاهان گفت : براي انجام پاره اي از کارهايم از اصفهان به تهران آمده بودم . شب حادثه براي تفريح و گردش به برج ميلاد رفتم اما به علت عدم آشنايي با خيابان هاي منطقه ، به صورت ناخواسته سر از محله جنت آباد در آوردم . براي پرسيدن نشاني و خريد سيگار و آبميوه ، ماشين خود را در کنار خيابان پارک کردم که پس از خريد سيگار و آبميوه ، زماني که با تلفن همراه در حال صحبت کردن بودم با مقتول درگير شدم . درگيري از آنجا شروع شد که من در حال مکالمه با يکي از دوستانم به نام "صمد" بودم که او را با لهجه محلي "سمند" صدا مي کردم . مقتول به تصور اينکه دارم در خصوص سرقت خودروي سمند آنها که در جلوي خانه شان پارک بود ، صحبت مي کنم با من درگيري لفظي پيدا کرد که اين درگيري به درگيري فيزيکي کشيده شد . بعد از چند دقيقه درگيري ، با چاقويي که در جيب داشتم ، ضربه اي به مقتول زده و از محل متواري شدم.
جنايت تبهکار عاشق پيشه
مرد تبهكار كه كلكسيوني از جرايم را در پرونده خود دارد، در آخرين اقدام مجرمانه خود بر سر دوستي با يك دختر معتاد مرد ميانسالي را كشت.متهم ?? تير ماه امسال وقتي متوجه شد دختر مورد علاقه اش با پسر جواني در حال مصرف موادمخدر است دست به اين جنايت زد و گريخت. کارآگاهان پليس آگاهي پس از تحقيقات گسترده مرد جنايتکار را در اين هفته دستگير کردند.
متهم در خصوص انگيزه جنايت به کارآگاهان گفت : شب درگيري ، از طريق دوستانم اطلاع پيدا کردم که ندا- دختر مورد علاقه ام- به همراه پسر مقتول به نام رضا در حال مصرف مواد است . ساعت سه بامداد با خودرو ??? يکي از دوستانم و به همراه سه نفر از آنها به پارک رفته و ندا را به همراه پسر مقتول ، در حال مصرف مواد مشاهده کردم که ندا را برداشته و از آنجا رفتيم . نيم ساعت بعد ، رضا با تلفن همراه من تماس گرفت و شروع به فحاشي کرد و من نيز به اين بهانه به در منزل مقتول رفته و در ابتداي کوچه شروع به عربده کشي و قدرت نمايي کردم . در اين زمان ، رضا درحالي که چوب در دست داشت از خانه بيرون آمد و با من درگير شد و پس از مدتي ، برادر و پدرش نيز از خانه خارج شدند و وارد درگيري شدند .رضا و برادرش از محل فرار کردند اما پدرشان همچنان با من درگير بود . من نيز با چاقويي که همراهم بود ضربه اي به شانه سمت راست او وارد کردم که به زمين افتاد و پس از آن با دوستانم از محل متواري شديم .
انفجار زندان به خاطر اجراي قصاص
دوشنبه پس از اجراي حکم قصاص در زندان مرکزي ايلام اقوام قاتل اقدام به پرتاب يک نارنجک ساچمهاي به سمت در ورودي زندان کردند که باعث مجروح شدن چند تن از کارکنان انتظامي و مردم شدند. بلافاصله ماموران انتظامي مستقر در محل موفق شدند عاملان انفجار را شناسايي و در حالي که ضامن نارنجک را در دست داشتند دستگير کنند. متهمان با هماهنگي مقامات قضايي براي انجام تحقيقات تحويل پليس آگاهي استان شدند. در اين رابطه رئيس سازمان زندانها با اعلام اينکه حادثه انفجار در بيرون از زندان ايلام بوده و به ساختمان زندان و زندانيها آسيبي نرسيده است گفت: آسيب ديدگان از ماموران نيروي انتظامي هستند. غلامحسين اسماعيلي افزود: هيچ کدام از زندانيها آسيبي در اين حادثه نديدهاند. وي تاکيد کرد: ساختمان زندان هم سالم است و به آن آسيبي نرسيده است. رئيس سازمان زندانها در مورد افراد مجروح شده در اين حادثه گفت: افراد صدمه ديده از عزيزان ما در نيروي انتظامي هستند. وي ارائه اطلاعات بيشتر و تکميلي را بر عهده نيروي انتظامي دانست. متهمان با هماهنگي مقامات قضايي براي انجام تحقيقات تحويل پليس آگاهي استان شدند.
نجات از مرگ بعد از اعدام
اما جنجالي ترين خبر حوادث اين هفته ماجراي نجات يک قاچاقچي پس از مرگ بود. قرار بود چهارشنبه هفته گذشته، آخرين روز به طلوع نرسيده از زندگي «عليرضا- م» قاچاقچي مواد مخدري باشد که ? سال پيش به اتهام حمل و نگهداري يک کيلو شيشه به مجازات اعدام محکوم شده بود اما بخت با او يار بود تا چند روز بيشتر زندگي کند و به همين علت گرچه در زندان بجنورد به دار آويخته شد و ?? دقيقه بالاي دار ماند، پزشک مستقر در محل مرگش را تاييد کرد، قاضي و مسئولان زندان و پزشک، صورتجلسه مربوط به اعدامش را امضا کردند تا جسدش به خانواده اش تحويل داده شود، اما صبح روز بعد که جسدش به خانواده اش تحويل داده شد، بار ديگر در سردخانه نفس کشيد و به دنيا برگشت.
منبع:مهر